باب پراکتور استادی اهل کشور کانادا بود که در زمینه بهبود فردی فعالیت های پرثمری داشت وی خود را به عنوان یک فیلسوف معرفی می کرد و شهرتش بیشتر به خاطر کتاب پر فروش «شما ثروتمند زاده شده اید!» می باشد اما وی در فیلم راز نیز همکاری داشته و به گفته راندابرن بدون حضور باب پراکتور هیچ گاه این فیلم آنقدر مشهور نمی شد.

دوره های آموزشی باب پراکتور در سطح جهانی به صورت رایگان در دسترس عموم قرار دارد ما نیز در نهایت خرید این دوره ها را به صورت رایگان در اختیار شما قرار می دهیم.

در این دوره باب پراکتور برای ما طرز فکر میلیون دلاری را آموزش می دهد. در ادامه با نهایت خرید همراه باشید. در ادامه مطلب تمام سخنان باب پراکتور به صورت متن آورده شده و گروه محتوا سازان نهایت خرید هیچگونه دخل و تصرفی در مطالب بیان شده توسط ایشان ندارد. قسمت اول این دوره را از اینجا می توانید مشاهده کنید و اکنون با قسمت دوم این دوره همراه ما باشید.

به تصویر نگاه کنید، ادراک یه توانایی ذهنی هست بعدا درباره توانایی های ذهنی حرف می زنیم، ادراک یه توانایی ذهنیه، اداراک همه چیز هست، این توهم، شما رو دیوانه می کنه، نگاه کنید.

وقتی درکتون رو تغییر بدید، زندگی تون هم تغییر پیدا می کنه، به این فکر کنید.

به چند روش متفاوت می تونید به نحوه زندگی کردنتون نگاه کنید؟

ببینید چند نفر اطرافتون هستند که میگن من از مدل زندگی کردن خودم حالم بهم می خوره، خب عوضش کنید، می تونید مدل زندگی کردن تون رو عوض کنید، شما به میلیون ها مدل می تونید زندگی کنید، ما والاترین شکل خلقت خداوند هستیم، تمام موجودات دیگه خودشون رو با محیط اطرافشون وفق بدن، اون ها طبق غریزه شون عمل می کنند، ولی ما اینطوری نیستیم، ما دارای توانایی های برتر ذهنی هستیم، ما مجبور نیستیم خودمون را با محیط اطرافمون وفق بدیم، چون می تونیم محیطی که خودمون می خواهیم رو خلق کنیم، پول درآوردن هم مثل آب خوردن می مونه.

به تصویر نگاه کنید.

ذهنی که به ایده ای جدید دست پیدا می کنه، هرگز به ابعاد و عادت های قبلی برنمیگرده، الیور وندل هولمز و خیلی های دیگه این رو می گند، ذهنی که ایده جدیدی پیدا کنه، هرگز به حالت قبلی بر نمیگرده، تصویر رو نگاه کنید، چند دقیقه می خواهیم این موضوع رو بررسی کنیم.

فرض کنید این دایره، ذهن شمارو نشون میده، بعد این دایره رو به دو بخش تقسیم کنیم، بخش بالا ذهن پرورش یافته و بخش پایین ذهن عاطفی هست، درک این مفاهیم خیلی مهمه، من دارم خیلی ساده توضیح می دم، چون برای من هم ساده توضیح دادند، اگر اینقدر ساده برام توضیح نمی دادند، منم نمیتونستم درکش کنم، هیچ وقت نمیتونستم بفهم، نگاه کنید.

حالا به ذهن یه بدن هم اضافه کنیم، الآن یه ذهن و یه ذهن و یه بدن داریم، ما از طریق بدن، اقدامات رو انجام می دیم و نتایج رو به دست میاریم، می خواهیم به چه نتیجه ای برسیم؟ می خواهیم یه میلیون دلار دربیاریم، خیلی جدی به این موضوع فکر کنید.

یه دکتر نابغه بوده که توی سن آنتونیو در تگزاس زندگی می کرده، این داستان برمیگرده به سال 1934، روزی که من متولد شدم، اون داشت این موضوع رو بررسی می کرد، من سال 1934 به دنیا اومدم|، الآن می گید چطور تا الآن زنده موندم، اون گفته، ذهن یه فعالیت هست، نه یه عضو بدن. هیچکس تا به حال ذهن رو ندیده، برای به دست آوردن یه تصویر واضح از ذهن و از بین بردن سردرگمی ، من یه تصویر از ذهن ارائه میدم و این اون تصویری هست که ساخت، تصویری که چند دقیقه پیش کشیدم، سازندش این دکتر بود، که ذهن رو به دو بخش تقسیم کرد، نگاه کنید. من روی این موضوع مطالعه کردم، نمیدونم چند تا کتاب خوندم، من حدود هفت سال روی این موضوع مطالعه کرده بودم. من تمام اون اطلاعات را داشتم، فقط نمی تونستم بهشون نظم مناسبی بدم، این یکی از اصول موفقیت هست که هیل توی کتابش اشاره کرده، سازمان دادن به اطلاعات و هوشمندانه جهت دادنشون، من نمیتونستم به اطلاعاتم سازمان بدم، اطلاعات پراکنده بود، اطلاعاتم اونقدر زیاد بود که گاهی مغزم سوت می کشید.

تمام اون اطلاعات را داشتم ولی نمی دونستم باهاشون چی کار کنم، وقتی وال وندوال این رو بهم نشون داد، همه اون اطلاعاتی که مطالعه کرده بودم درست کنار هم قرار گرفتند، این با ارزش ترین ایده ای بود که من تا به حال یاد گرفتم، مختصرا این رو توضیح می دم، بعدا مفصل بهش خواهیم پرداخت، ببینیم چطور کار می کنه، این ذهن ناخودآگاه و ذهن ناخودآگاه و بدن شما هست. ذهن خودآگاه شما، ذهنی هست که باهاش فکر می کنید،بخشی از شما هست که می تونه فکر کنه، همینطور ذهن پرورش یافته شما هست، همه اطلاعاتی که یاد می گیرید، اینجا جمع آوری میشه، هوش و خرد شما همین جاست، ذهن ناخودآگاه شما، ذهن عاطفی شماهست.

ذهن ناخودآگاه کاملا متفاوت از ذهن خودآگاه شما عمل می کند. ذهن خودآگاه قدرت انتخاب دارد و چون قدرت انتخاب داره میتونه هرچیزی رو بپذیره یا رد کنه، من دیگه اخبار رو دنبال نمی کنم، چون فقط ذهن آدم رو بهم می ریزه، رسانه ها فقط خبر های بد را مخابره می کنند، خبر های خوب را منتشر نمی کنند، شما این قدرت را دارید که بپذیرید یا رد کنید، ممکنه بگید باید اخبار را دنبال کنیم تا از اتفاقات دنیا با خبر باشیم، گوش کنید، این چیزی هست که واقعا بهم ثابت شده، اگه یه اتفاق خیلی جدی بیوفته، شما بالاخره از طریق مکالمات روزانتون متوجه اون موضوع می شید، مورد بعدی اینه که ذهن خودآگاه شما توانایی خلق کردن داره، شما می تونید هر چیزی را در ذهنتون خلق کنید، فوق العاده است. شما می تونید خودتون را با درآمد میلیون دلاری تصور کنید ولی ذهن ناخودآگاهتون این توانایی هارو نداره و هر چیزی که بهش بدید، می پذیره.

توانایی نپذیرفتن هیچ موضوعی را نداره، علی رغم این که ممکنه الآن این موضوع رو خوب نفهمیده باشید ولی این موضوع با ارزش ترین و شگفت انگیز ترین موضوع است، شگفت انگیز ترین موضوعی هست که قراره باهاش مواجه بشید.

ذهن ناخودآگاه شما نمیتونه فرق بین واقعیت و تخیل رو تشخیص بده و شما هرچیز که بهش بدید رو می پذیره. می خوام یه نکته خوب رو بهتون نشون بدم،

این ذهن هست، این بدن و اینم انرژی جاری شده به سمت شما، این انرژی خالص هست، یه انرژی روحانی خالص و پاک، این انرژی جاری میشه و شما می تونید به هرچیزی بخواهید فکر کنید، می تونید ایده های مثبت خلق کنید یا منفی، حقیقت اینه که هیچ چیز مثبت یا منفی نیست، همه چیز فقط وجود داره، وقتی شما ایده ای رو می کارین… قلب شما هم اینجاست. وقتی شما ایده رو توی قلبتون ( ذهن ناخودآگاه) بکارید باید بهتون بگم که زندگیتون عوض خواهد شد، بذارید بهتون توضیح بدم که چه اتفاقی میوفته، چون اینطوری بهتر می فهمیم، چون اگه ایده رو توی قلبتون بکارید، یعنی اون ایده را توی هوش جهانی کاشتید، و اون ایده باعث ایجاد ارتعاشاتی در بدن میشه ، ذهن و بدن ارتعاش دارند، روی یک سطح فرکانسی قرار دارند، جلوتر حتما بهش می پردازیم و شما شروع می کنید به جذب ی سری چیز ها از سراسر دنیا هرچیزی که ارتعاش هماهنگ با فرکانس شما داشته باشه رو جذب می کنید، نگاه کنید، من الآن با تلفنم با اسکات در ارتباطم، مهم نیست شما کجا زندگی می کنید من می تونم بهتون زنگ بزنم و باهاتون ارتباط برقرار کنم ، هیچ فاصله زمانی و مکانی وجود نداره ، فقط یک توهمه، چون توی فرکانس های یکسانی هستیم، ما الآن به همین روش داریم برای شما برنامه زنده پخش می کنیم، به خاطر همین به ذهن ناخودآگاه می گیم ، هوش جهانی، همراه ما باشید…

این موضوع خیلی مهمه، نگاه کنید، بذارید بگم علی رغم داشتن قدرت پذیرفتن یا رد کردن چی میشه

این یه فرد هست که اطلاعات داره به سمتش جاری میشه، از شبکه های اجتماعی، از افراد دیگه ، از شبکه نت فیلیکس، از همه جا، این اطلاعات روی ذهن فرد خالی میشه، ولی شما توانایی فکر کردن دارید، پس کاری که می تونید بکنید اینه که بگید از این جا بریم، من هیچ کدوم از این خبر ها را نمی خوام، باید بهشون بگید فقط از این جا برید، ولی ما این کار رو نمی کنیم، می دونید چی کار می کنیم؟

ما ذهنمون رو کاملا باز می ذاریم، تا اون افکار ، صاف برن توی ذهن نا خودآگاهمون، یادتونه راجع به ذهن ناخودآ”اه چی گفتیم؟

گفتیم همه چیز را می پذیره، توانایی رد کردن چیزی رو نداره ، چرا؟

چون ما اینطوری برنامه ریزی شدیم، ذهن ناخودآگاه اینطوری کار می کنه، چطور پارادایم هامون اینطوری میشند؟

در واقع شما یه برنامه و یه کامپیوتر زیستی درذهن ناخودآگاهتون دارید افرادی که کد های برنامه رو نوشتند،نمیدونستند دارند چیکار میکنند، واقعا نمیدونستند وقتی بهش فکر کنید، متوجه میشید که چقدر عجیب هست ببینیم این اتفاق چطور افتاده،این همون زمانی هست ،که به دنیا اومدید و یه بچه بودید اونموقع شما این توانایی رو نداشتید که چیزی رو رد کنیدپس هر اتفاقی که اطرافتون میفتاده مستقیما میرفته توی ذهن ناخودآگاهتون ، مهم تر از همه وقتی دی ان ای پدر مادرتون بهم پیوست، شما به وجود اومدید ، پس شما یه شرایط ژنتیکی دارید که خدا میدونه مربوط به چند نسل قبلتون میشع، سطح آگاهیتون باللا نبوده ، اون ها آدم نبودن ولی سطح آگاهی شون پایین بوده، همه این ها وارد ذهن ناخودآگاه ما شدن و پارادایم های ما رو شکل دادن، زبانی که باهاش حرف میزنیم، غذایی که می خوریم، برنامه ریزی شده ، همه ما برنامه ریزی شدیم و حالا که 10 یا 50 سال از اون زمان می گذره ، هنوزم همون برنامه داره ما رو کنترل می کنه، با این که ناراحت کننده هست ولی حقیقت داره!

این ذهن ناخودآگاه و خودآگاه شماست، شما میبینید، میشنوید، بو می کنید، میچشید و لمس می کنید، درست مثل آنتن هایی که به ذهن خودآگاه وصل می شند، سیل اطلاعات از طریق این حواس به ذهن ناخودآگاه ما سرازی میشه، از طریق حواس دیداری، شنیداری، بویایی، چشایی و لامسه، خیلی ها تصور می کنند، در صورتی که اصلا فکر نمی کندد، اون کارشون اسمش فقط یه فعالیت ذهنه، هربار که سروصدا و هرچیزی یکی از این سنسور ها رو تحریک کنه، این سنسور ها مثل آنتن فعال می شند و باعث فعالیت ذهنی میشند و ما خودمون رو گول می زنیم و میگیم داریم فکر می کنیم، این فکر کردن نیست، ما توسط عوامل بیرونی برنامه ریزی شدیم،

نگاه کنید…

در واقع ذهن خودآگاه، ذهن متفکر ما هم هست، شما تمام توانایی های برتر ذهنی رو هم دارید، ولی ما هیچ چیزی دربارشون یاد نگرفتیم، این توانایی های برتر میتونند چیزی که در ذهن خودآگاهتون در جریان هست را تغییر بدن، ولی کسی بهمون یاد نداده چطور ازشون استفاده کنیم، یادتون میاد که اون ها چی بودن؟ اون ها رو بهتون نشون دادم، بذارید یه بار دیگه بهتون نشون بدم، حالا یگید این توانایی ها چی بودن؟ احتمالا نمیدونید

می تونید بشینید و برام توضیح بدید این ها چی هستند؟

اگه نمی تونید، باید بدونید این ها اطلاعات خیلی مهمی هستند، شما به وسیله همین توانایی ها چیز ها رو خلق می کنید، شما موجودات خلاقی هستید من سال 1973 در خونه ای در میپل وودلند نشسته بودم، دفتر و خودکارم رو برداشتم و نوشتم، من یه شرکت میسازم که در سراسر دنیا فعالیت داشته باشه، مایکی، مدیر عملیاتی شرکت مون، حدود یه ماه پیش بهم زنگ زد، من نشسته بودم تلویزیون میدیم، من به ندرت تلویزیون می بینم، داشتم به خودم می گفتم نمی خوام این برنامه را ببیم، همون موقع تلفن زنگ خورد، مایکی بود، بهم گفت باب باید ی چیزی رو بدونی، شرکت ما الآن داره توی تک تک کشور های دنیا فعالیت می کنه، یکی از برنامه هامون حدود 93 هزار نفر مخاطب داشت، در تمام کشور های دنیا، چطور این اتفاق افتاد؟ این اتفاق افتاد چون من یاد گرفتم که چطور از توانایی های برترم استفاده کنم، این هفته قراره نحوه استفاده از این توانایی ها رو به شما یاد بدم، ازتون می خوام خوب دقت کنید، وقتی مدرسه میریم، اون ها دانش با ارزشی رئو در اختیارمون می ذارند ولی بهمون یاد نمی دند چطور پارادایم هامون را عوض کنیم و پارادایم هامون رو کنترل می کنند به خاطر همین کار هایی که نحوه انجامش