کتاب «گیله مرد» را «بزرگ علوی» نوشته است. این نویسنده چپگرا، بیش از چهار دهه از نیمهی دوم سدهی بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. بزرگ علوی چهارسال در زندان قصر محبوس بود؛ این دوران تأثیری آشکار بر بخشی از آثارش بهجای گذاشت و او را مبدع ادبیات داستانی زندان در ایران میدانند. این کتاب مجموعه داستان بوده که، داستان اصلی آن گیلهمرد، روستایی گیلانی مبارزی است که به جنبش دهقانی میپیوندد و پس از هجوم مأموران و کشته شدن زنش به جنگل پناه میبرد. شرح ماجرای سه مرد است، گیله مرد و دو محافظ او که وی را به فومن میبرند و داستان در همین حرکت و اقامت در قهوهخانه نزدیک مقصد به تدریج باز میشود. دو مأمور تفنگ به دست در میان غرش باد و باران، گیله مرد را- که یک دهقان شورشی است- به فومن میبرند تا تحویل پاسگاه دهند. قسمتی از کتاب آمده است: « دو مامور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن میبردند. او پتوی خاکستری رنگی به گردنش پیچیده و بستهای که از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بیاعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید کننده و تفنگ و مرگ، پاهای لختش را به آب میزد و قدمهای آهسته و کوتاه برمیداشت». کتاب فوق را انتشارات «نگاه» منتشر کرده است.
کتاب «گیله مرد» را «بزرگ علوی» نوشته است. این نویسنده چپگرا، بیش از چهار دهه از نیمهی دوم سدهی بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. بزرگ علوی چهارسال در زندان قصر محبوس بود؛ این دوران تأثیری آشکار بر بخشی از آثارش بهجای گذاشت و او را مبدع ادبیات داستانی زندان در ایران میدانند. این کتاب مجموعه داستان بوده که، داستان اصلی آن گیلهمرد، روستایی گیلانی مبارزی است که به جنبش دهقانی میپیوندد و پس از هجوم مأموران و کشته شدن زنش به جنگل پناه میبرد. شرح ماجرای سه مرد است، گیله مرد و دو محافظ او که وی را به فومن میبرند و داستان در همین حرکت و اقامت در قهوهخانه نزدیک مقصد به تدریج باز میشود. دو مأمور تفنگ به دست در میان غرش باد و باران، گیله مرد را- که یک دهقان شورشی است- به فومن میبرند تا تحویل پاسگاه دهند. قسمتی از کتاب آمده است: « دو مامور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن میبردند. او پتوی خاکستری رنگی به گردنش پیچیده و بستهای که از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بیاعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید کننده و تفنگ و مرگ، پاهای لختش را به آب میزد و قدمهای آهسته و کوتاه برمیداشت». کتاب فوق را انتشارات «نگاه» منتشر کرده است.
«باران هنگامه کرده بود. باد چنگ میانداخت و میخواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجر میکشید میآمد. غرش باد آوازهای خاموشی را افسارگسیخته کرده بود. رشتههای باران آسمان تیره را به زمین گلآلود میدوخت. نهرها طغیان کرده و آب از هر طرف جاری بود. دو مأمور تفنگ به دست گیلهمرد را به فومن میبردند. او پتوی خاکستری رنگی به گردنش پیچیده و بستهای که از پشتش آویزان بود در دست داشت. بیاعتنا به باد و بوران و مأمور و جنگل و درختان تهدیدکننده و تفنگ و مرگ، پاهای لختش را به آب میزد و قدمهای آهسته و کوتاه برمیداشت.» این جملههای آغازین داستان گیله مرد است. بزرگ علوی دربارهی انتخاب گیله مرد میگوید: «درست قبل از قضایای آذربایجان یک افسری را گرفتند، او را به تهران آوردند که به کرمان ببرند در تهران چهار ساعت تمام در یک جیپ، یک ژاندارم تفنگدار با یک افسر در کنارش نشسته بودند و دستشان به اسلحهشان بود. این آن چیزی است که من در گیله مرد بیان کردم.»
در این داستان نیز علوی مانند سایر آثارش وقایع اجتماعی و سیاسی جامعه را توصیف میکند. او تغییر وضعیت سیاسی اجتماعی ایران، فشار دولت بر زندگی مردم با گرفتن مالیات، ظلم و ستم رواشده به قشرهای مختلف اجتماع و… را در این داستان موردتوجه قرار داده است. رویدادهای طبیعت مثل بارش باران، باد و طوفان و یا شیون کردن زنی در جنگل مدام در طول داستان تکرار میشود و این آشوبهای طبیعت با آشوبی که قهرمان داستان در دل دارد هماهنگی ایجاد کرده و داستان را پیش میبرند. «ای کاش باران برای چند دقیقه هم شده، بند میآمد، کاش نفیر باد خاموش میشد. کاش غرش سیلآسا برای یک دقیقه هم شده است، قطع میشد. زندگی او، همه چیز او بسته به این چند ثانیه است، چند ثانیه یا کمتر. اگر در این چند ثانیه شرشر یکنواخت آب ناودان بند میآمد، با گوش تیزی که دارد، خواهد توانست کوچکترین حرکت را درک کند. آنوقت به تمام این زجرها خاتمه داده میشد. میرود پیش بچهاش، بچه را از مارجان میگیرد، با همین تفنگ وکیل باشی میزند به جنگل و آنجا میداند چه کند. از پایین صدایی جز هوهوی باد و شرشر آب و خشاخش شاخههای درختان نمیشنید. گویی زنی در جنگل جیغ میکشید، ولی بلوچ داشت صحبت میکرد. تمام اعصاب و عضلات، تمام حواس، تمام قوای بدنی او متوجه صدایی بود که از پایین میرسید، ولی نفیر باد و ریزش باران از نفوذ صدای دیگری جلوگیری میکرد.»
جمال میرصادقی، نویسنده و مدرس داستاننویسی در کتاب «داستان و نقد داستان» دربارهی گیله مرد میگوید: «داستان گیله مرد از نادر داستانهای کوتاه فارسی است و از جمله آثار خلاق بزرگ علوی است که در سال 1326 نوشته شد. این داستان به شیوهی رئالیسم و در عین حال نمادین به بازتاب مسایل اجتماعی سیاسی عصر نویسنده اشاره دارد. آغاز داستان پس از شکست فرقهی دمکرات آذربایجان، ژاندارمها برای گرفتن بهرهی مالکانه به روستاها هجوم میبرند. دو اَمنیهی مسلح گیله مرد را که قبلاً همسرش به دست مأموری کشته شده است برای بازجویی یه فومن میبرند. داستان با یک فضاسازی و ترسیم آشفتگی طبیعت، تلاطم روحی شخصیتها و اوضاع و احوال اجتماعی آن عصر را نشان می دهد و طبیعت نمادی میشود برای پیشبرد اهداف نویسنده. «گیله مرد» و «مرد بلوچ» شخصیتهای اصلی داستان که یکی نمایندهی دهقانان و دیگری نماد مأموران دولت است، اما وجه مشترک هر دو، ستم دیدگی آنهاست. در خلال داستان با ستمی که به هر یک از چهرهها میشود و با نقل گذشتهی مرد بلوچ درمییابیم که به هر یک از اقوام این کشور چه ظلم مضاعفی وارد شده است. گیله مرد و مرد بلوچ نماد دو تفکرند؛ انقلاب و شورش. صغری همسر گیله مرد نماد ظلمی است که بر زن ایرانی رفته است. عناصر داستان گیله مرد به خوبی کنار هم قرار گرفتهاند برای پیشبرد جریان تا شرح حادثه که در پایان اتفاق میافتد کاملاً طبیعی و برای خواننده قابل هضم است. داستان پس از وصف کوتاهی از طبیعت ادامه می یابد و آرام آرام با گفتوگوی محمدولی، مأمور بلوچ و گیله مرد گسترش می یابد و در خلال آن گرهها باز میشوند تا پایان که حادثه اتفاق میافتد و به قول خود بزرگ علوی «مأمور بلوچ کار خود را کرد».
بزرگ علوی (1375-1282) نویسنده، روزنامهنگار و استاد زبان فارسی معاصر است. پدر او حاج سیدابوالحسن و مادرش خدیجه قمرالسادات، نوهی آیتالله طباطبایی بود. آنها از طرفداران نهضت انقلاب مشروطیت بودند. بزرگ علوی در سال 1298 به همراه برادرش برای تحصیل به آلمان رفت. در سالهای اقامت در آلمان چند اثر آلمانی را به فارسی ترجمه کرد. در سال 1305 پدرش پس از ورشکستگی بزرگ مالی خودکشی کرد. یک سال پس از این اتفاق او از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شد و به ایران بازگشت. در ایران پس از مدتی به گروه روشنفکران مارکسیستی به رهبری تقی آرانی پیوست. بر اثر فعالیتهایش در سال 1315 به همراه 52 نفر دیگر بازداشت شد و دو اثر «پنجاه و سه نفر» و مجموعه داستان کوتاه «ورقپارههای زندان» را در دوران حبس نگاشت. علوی از بنیانگذاران حزب توده است و به همراه تقی آرانی و ایرج اسکندری نخستین دوره مجله دنیا را منتشر کرد. او با نام مستعار فریدون ناخدا برای این مجله مطلب مینوشت. علوی از طریق یکی از دوستانش با صادق هدایت آشنا شد و به همراه مسعود فرزاد و مجتبی مینوی گروه ربعه را تشکیل دادند. در این دوران به فعالیتهای ادبی پرداخت. پس از مدتی، به دلایل سیاسی و طرفداری از طبقات زحمتکش جامعه، به زندان افتاد و انتشار کتابهایش هم تا سال 1357 ممنوع شد.
علوی قبل از کودتای 28 مرداد ایران را ترک کرد و به آلمان رفت و تمام عمر در دانشگاه هومبولت به تدریس پرداخت. تدوین واژهنامهی فارسی – آلمانی با همکاری پروفسور یونکر دستاورد این دوران است. بزرگ علوی در کنار صادق هدایت و صادق چوبک از نویسندگان پیشگام مکتب جدید رماننویسی مدرنیته به شمار میآید. چمدان، پنجاه و سه نفر، ورقپارههای زندان، چشمهایش، گیله مرد، میرزا، موریانه، نامهها، سالاریها، روایت و… عنوان آثار ادبی اوست. علوی آثاری همچون «مبارزات ایران» و «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» را به زبان آلمانی نگاشته است. او همچنین برخی از آثار ارزشمند ادبیات فارسی همچون شعرهای حکیم عمر خیام نیشابور و هفت پیکر حکیم نظامی گنجوی را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. آثاری همچون «حماسه ملی ایران» اثر تئودور نولدکه، «دوشیزه اورلئان» از فریدریش شیلر، «باغ آلبالو» اثر آنتون چخوف و «کسب و کار میسیز وارن» اثر جرج برنارد شاو را به فارسی برگردانده است.
دکتر حسین پاینده، نویسنده، منتقد ادبی و استاد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی دربارهی بزرگ علوی میگوید: «من معتقدم که بزرگ علوی هم مانند بسیاری از نویسندگان دیگر ما نامکشوف مانده است و جالب است که خود او در این باره میگوید که اطرافیان من به من بیتوجه بودهاند و نقلی از اوست که میگوید همکاران من تعریف و تمجید سرشان را بخورد، اگر هم اسم من را در روزنامه خواندند، به رویشان نیاوردند و این مسأله میتواند برای بسیاری از نویسندگان امروز ما هم درس بزرگی باشد که از بیتوجهی به آثارشان گله مندند؛ چرا که میبینیم به نویسندهای مثل بزرگ علوی هم بیتوجهی میشده است.»
نویسنده | بزرگ علوی |
---|---|
شابک | 7899646736120 |
ناشر | نگاه |
موضوع | رمان پارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 204 |
تعداد جلد | 1 تا |
وزن | 224 گرم |
برند | نشر نگاه |
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.