امروز صبح، دیگر آب از شیر نمیچکید؛ فقط چلکچلک عین دو تا سکسکهی خفیف نوزاد و بعد هیچ. درِ خانهی همسایه را زدم. آنجا همهچیز روبهراه بود.
از من پرسید که آیا شیر فلکه را بستهام.
«من؟ من اصن نمیدونم کجاست! چون مدت کمیِ که اینجا اومدم. میدونین من صبح میرم بیرون و شب برمیگردم.»
«وقتی یک هفته نیستید، شیر آب و گاز رو نمیبندید؟»
«من؟ نه!»
«زیادی احتیاط میکنید! بذارید بیام تو نشونتون بدم.»
درِ زیر ظرفشویی را باز کرد، چیزهایی را جابهجا کرد تا رسیدیم به شیرِآب.
گفت:
«دیدید؟»
آن را بسته بودم و یادم نبود!
«ببخشید حواسام پرتِ.»
«امان از شما سینگلها[1]!»
«دور از جون همسایه که انگلیزی هم تکلم میفرماید!»
اعصابام دوباره آرام گرفت. روانِ پرهیاهو فقط در فیلمها خانه نکرده؛ کارِ یک خوابگرد هم نیست؛ چون خوابگردها از شیر فلکه خبر ندارند و صرفن در بیداری آن را سفت میکنند. وقتی دوش چکه کند و امکانِ دراز کشیدن با چشمان باز و شمارش قطرات برقرار باشد آدم حس میکند در آبادی ِچشمهسرا[2] خفته است. به همین دلیل برخی شبها بلند میشوم، درِ حمام و در اتاق را محکم میبندم تا صدای چکچک لعنتی را نشنوم.
امروز صبح، دیگر آب از شیر نمیچکید؛ فقط چلکچلک عین دو تا سکسکهی خفیف نوزاد و بعد هیچ. درِ خانهی همسایه را زدم. آنجا همهچیز روبهراه بود.
از من پرسید که آیا شیر فلکه را بستهام.
«من؟ من اصن نمیدونم کجاست! چون مدت کمیِ که اینجا اومدم. میدونین من صبح میرم بیرون و شب برمیگردم.»
«وقتی یک هفته نیستید، شیر آب و گاز رو نمیبندید؟»
«من؟ نه!»
«زیادی احتیاط میکنید! بذارید بیام تو نشونتون بدم.»
درِ زیر ظرفشویی را باز کرد، چیزهایی را جابهجا کرد تا رسیدیم به شیرِآب.
گفت:
«دیدید؟»
آن را بسته بودم و یادم نبود!
«ببخشید حواسام پرتِ.»
«امان از شما سینگلها[1]!»
«دور از جون همسایه که انگلیزی هم تکلم میفرماید!»
اعصابام دوباره آرام گرفت. روانِ پرهیاهو فقط در فیلمها خانه نکرده؛ کارِ یک خوابگرد هم نیست؛ چون خوابگردها از شیر فلکه خبر ندارند و صرفن در بیداری آن را سفت میکنند. وقتی دوش چکه کند و امکانِ دراز کشیدن با چشمان باز و شمارش قطرات برقرار باشد آدم حس میکند در آبادی ِچشمهسرا[2] خفته است. به همین دلیل برخی شبها بلند میشوم، درِ حمام و در اتاق را محکم میبندم تا صدای چکچک لعنتی را نشنوم.
نویسنده | اومبرتو اکو |
---|---|
مترجم | سیروس شاملو |
شابک | 9786003761698 |
ناشر | نگاه |
موضوع | داستان ایتالیایی قرن 20 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | بالکی |
چاپ شده در | ایران |
زبان نوشتار | فارسی |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 220 |
تعداد جلد | 1 تا |
وزن | 247 گرم |
برند | نشر نگاه |
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.