رمان «سیندخت» نوشتهی «علیمحمد افغانی» نویسندهی معاصر و صاحب رمان نامآشنای «شوهر آهوخانم» است. این داستان اجتماعی در شهر اهواز روایت میشود. مهندس بهمن فرزاد، که مدیر عامل کارخانهی روغن موتور اهواز است، به سیندخت، دختری که در کارخانه مشغول کار شده علاقمند میشود. سیندخت با نوشتن نامهای به بهمن که در آن سختیها و ناملایمات زندگیاش را شرح داده سعی میکند او را از ازدواج با خودش منصرف کند… در بخشی از داستان میخوانیم: «آقای مهندس، با آنکه از من خواستهاید شما را با نام اصلیتان همینطور ساده آقای فرزاد صدا بزنم، من که در کارخانه کارگر یا کارمندی بیش نیستم پایم را از گلیم خود فراتر نمیگذارم، اجازه میخواهم فقط در این یک مورد از دستور شما سرپیچی نمایم و مانند سایر کارگران و کارکنان، شما را آقای مهندس خطاب بکنم. آیا این فکر عاقلانه نیست که اگر روزی، مثلا همین فردا صبح یا وقتی دیگر، من به خاطر یک قصور یا اهمال خارج از قوه پیشبینی یا هر علت دیگر، از نظر شما بیفتم، بازپس گرفتن عواطف برایم دردناک خواهد بود؟ باری، آقای مهندس، قبل از آنکه به اصل موضوع بپردازم از شما سپاسگزارم که وقت گرانبهای خود را صرف کردید و عصر پنجشنبه مرا با خواهر و برادر کوچکم به گردش بردید. بنفشه و بابک یقین بدانید تا عمر دارند این خاطره بزرگ را از یاد نخواهند برد. اما خود من، راستش را بگویم، با آنکه زاده و پرورده این شهرم، پس از نوزده یا بیست سال اولین بار بود که کارون را سیاحت میکردم، آن هم با قایق. فکرش را بکنید، آن بیشههای سرسبز و آرام که فاصله به فاصله سر از میان آن بیرون نموده بودند، آن پرندگان سرخوش و سبکبال که سینه آبها را جولانگاه خود کرده بودند، آن صفیر ملایم و دلنشینی که از حرکت نسیم بر روی موجها برمیخاست و بازی آرشه را بر روی سیمهای ویولن به یاد میآورد، و سرانجام آن محیط صفابخشی که نیرودهندهاش شخص شما بودید، این همه برای من موسیقی لطیفی بود که آدم در یک صبح بهاری میان خواب و بیداری میشنود و وجودش آکنده از یک لذت غیرقابل توصیف و خلسهآمیز بهشتی میشود.» رمان سیندخت را انتشارات «نگاه» منتشر و روانهی بازار کتاب کرده است.
رمان «سیندخت» نوشتهی «علیمحمد افغانی» نویسندهی معاصر و صاحب رمان نامآشنای «شوهر آهوخانم» است. این داستان اجتماعی در شهر اهواز روایت میشود. مهندس بهمن فرزاد، که مدیر عامل کارخانهی روغن موتور اهواز است، به سیندخت، دختری که در کارخانه مشغول کار شده علاقمند میشود. سیندخت با نوشتن نامهای به بهمن که در آن سختیها و ناملایمات زندگیاش را شرح داده سعی میکند او را از ازدواج با خودش منصرف کند… در بخشی از داستان میخوانیم: «آقای مهندس، با آنکه از من خواستهاید شما را با نام اصلیتان همینطور ساده آقای فرزاد صدا بزنم، من که در کارخانه کارگر یا کارمندی بیش نیستم پایم را از گلیم خود فراتر نمیگذارم، اجازه میخواهم فقط در این یک مورد از دستور شما سرپیچی نمایم و مانند سایر کارگران و کارکنان، شما را آقای مهندس خطاب بکنم. آیا این فکر عاقلانه نیست که اگر روزی، مثلا همین فردا صبح یا وقتی دیگر، من به خاطر یک قصور یا اهمال خارج از قوه پیشبینی یا هر علت دیگر، از نظر شما بیفتم، بازپس گرفتن عواطف برایم دردناک خواهد بود؟ باری، آقای مهندس، قبل از آنکه به اصل موضوع بپردازم از شما سپاسگزارم که وقت گرانبهای خود را صرف کردید و عصر پنجشنبه مرا با خواهر و برادر کوچکم به گردش بردید. بنفشه و بابک یقین بدانید تا عمر دارند این خاطره بزرگ را از یاد نخواهند برد. اما خود من، راستش را بگویم، با آنکه زاده و پرورده این شهرم، پس از نوزده یا بیست سال اولین بار بود که کارون را سیاحت میکردم، آن هم با قایق. فکرش را بکنید، آن بیشههای سرسبز و آرام که فاصله به فاصله سر از میان آن بیرون نموده بودند، آن پرندگان سرخوش و سبکبال که سینه آبها را جولانگاه خود کرده بودند، آن صفیر ملایم و دلنشینی که از حرکت نسیم بر روی موجها برمیخاست و بازی آرشه را بر روی سیمهای ویولن به یاد میآورد، و سرانجام آن محیط صفابخشی که نیرودهندهاش شخص شما بودید، این همه برای من موسیقی لطیفی بود که آدم در یک صبح بهاری میان خواب و بیداری میشنود و وجودش آکنده از یک لذت غیرقابل توصیف و خلسهآمیز بهشتی میشود.» رمان سیندخت را انتشارات «نگاه» منتشر و روانهی بازار کتاب کرده است.
نویسنده | علیمحمد افغانی |
---|---|
شابک | 9789643515737 |
ناشر | انتشارات نگاه |
موضوع | رمان ایرانی |
ردهبندی کتاب | ادبیات فارسی (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 384 |
تعداد جلد | 1 تا |
وزن | 523 گرم |
برند | نشر نگاه |
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.